سيد هبة الدين شهرستانى و شيخ محمد عرفه

گسترش فزاينده اسلام در جهان معاصر، همراه با رخدادهاى سياسى، فرهنگى، علمى و اجتماعى جديد، بازگشت به هويت اصيل و داعيه جهانى سازى اسلامى، استكبار و قدرت هاى بزرگ را بيش از پيش به تكاپو واداشته تا به هر صورتى كه ممكن است از رشد اسلام خواهى و تجديد حيات مسلمانان جلوگيرى كنند.
آنان علاوه بر به كارگيرى نيروهاى موجود خود، از اديان و مليت هاى گوناگون هم كمك مى گيرند تا همه يك صدا، مانع پيشرفت و گسترش اسلام در جهان شوند. از اهداف عمده و ابزار مهم كاربردى آنها، شكستن اقتدار مسلمانان به دست خود آنان است. ايجاد اختلاف ميان مذاهب اسلامى كه از ديرباز وجود داشته و در زمان امپراطورى عثمانى توسط دولت انگليس تشديد شد، اين بار توسط دولت ايالات متحده با همكارى ساير قدرت ها به ويژه قدرت هاى رسانه اى به صورت همه جانبه پى گيرى مى شود.
در اين شرايط حساس، به جاى مدّ نظر قرار دادن مشتركات و تأكيد بر اصول و فروع مورد قبول مذاهب اسلامى، سخن گفتن از موارد اختلافى توهين برانگيز و سست، در حقيقت آب به آسياب دشمن ريختن و برافروختن شعله هاى كينه و عداوت و ضربه زدن به شكوه و عظمت اسلام و مسلمانان است.
روى آوردن به گفتمان دوستانه و برادرانه، مى تواند بسيارى از تهمت ها، سوءظن ها و تبليغات سوء دشمنان يا افراطيون فريقين را از بين ببرد و از فتنه گرى و تحريك مسلمانان بر ضد يك ديگر جلوگيرى كند.
 
سيد هبة الدين شهرستانى، از عالمان بزرگ نجف اشرف
 جايگاه علمى و اجتماعى
سيد هبة الدين شهرستانى از كودكى به تحصيل علوم حوزوى مشغول شد. وى كه سرآمد دانش آموختگان دوره خود بود، علاوه بر علاقه مندى به تحصيل علوم دينى محض، به فراگيرى علوم انسانى و طبيعى نيز اشتياق فراوان داشت. استفاده از محضر استادان بزرگ در حوزه علميه نجف اشرف، از او استادى زبردست ساخت، به گونه اى كه گفته اند وى در ميان هم دوره اى هاى خود، بهترين كرسى تدريس در علم جغرافى و رياضى را داشته است. يادگيرى اين علوم براى فهم برخى ابواب فقهى، به ويژه جغرافى و هيئت براى قبله شناسى و علم رياضى براى مباحث مربوط به ارث، براى حوزويان ضرورى بود. مشهورترين كتاب درسى رايج در حوزه ها كتاب «خلاصة الحساب» و «الهيئة السماوية» تأليف شيخ بهائى(قدس سره)بوده است.
سيد هبة الدين شهرستانى، با اعتقاد به لزوم گسترش افكار جديد علمى و دعوت به اصلاح جامعه اسلامى، به نشر مجله اى به نام «العلم» در نجف اشرف پرداخت و براى اولين بار از طريق اين مجله، مدرسه اى سيّار براى آموزش علاقه مندان داير نمود. وى در امتداد خدمات علمى و فرهنگى خود به تأليف كتاب «الهيئة و الاسلام» و «تحريم نقل الجنائز» پرداخت تا در ضمن آن برخى از مسايل مورد نياز آن روز جامعه را پاسخ گو باشد.
وى، محدّثى توان مند و ژرف انديش بود، اما در عين حال، وقتى ديگران به زيارتش مى رفتند هيچ گاه ميان خود و آنها فرق نمى گذاشت. وى علاوه بر عهده دارى برخى از مسئوليت هاى اجتماعى و سياسى، رياست «مجلس التميز الشرعى الجعفرى» در نجف اشرف را نيز بر عهده داشت. ضمن اين كه رابطه او با جهان اسلام چنان عميق بود كه گويا همه عمرش را براى اسلام و مسلمانان سپرى كرده است. با توجهى كه وى به مسلمانان جهان داشت، همواره پاسخ گوى استفتائات، پرسش ها و درخواست راهنمايى هايى بود كه از مناطق و كشورهاى مختلف اسلامى، به او مى رسيد و از اين طريق مشكلات فكرى و نيازهاى علمى مسلمانان را حل مى كرد.
 
2/2. تلاش هاى «تقريبى»
گرچه سراسر زندگى سيد هبة الدين شهرستانى دعوت به خير و صلاح، دوستى و مودت، آموزش علم و عمل است و وى سرمشق خوبى براى مردم به شمار مى رفته است، اما توجه ويژه وى نسبت به تقريب دل ها ويك پارچگى امت اسلام، او را بر آن داشت تا اثر علمى شايسته اى به جاى گذارد تا مشعل هدايت آيندگان باشد. وى در مورد تقريب، اثرى با عنوان «رمضان رمز تقريب القلوب و تأليف الشعوب» به جامعه اسلامى هديه داد. او يكى از تجليات و تكيه گاه وحدت مسلمانان را ماه رمضان مى داند; ماهى كه در آن نعمت هاى زيادى از جمله: نعمت نزول قرآن كريم، نعمت ليلة القدر، پيروزى مسلمانان در جنگ بدر كبرى، استقرار دولت و تقويت شوكت و... به مسلمانان ارزانى شد و آنها را سرافراز نمود. به ويژه وجود معجزه جاودانه الهى (قرآن كريم) كه برترين كتاب آسمانى و ماندگارترين آنها در طول زمان است، كه علاوه بر فصاحت و بلاغت بيان، دربردارنده علوم و قوانين اخلاقى است كه صحت آن با دليل و برهان ثابت شده است و بشريت براى برقرارى امنيت و آرامش و صلح جهانى بايد از آن بهره گيرد.
اين انديشمند مسلمان از دريچه توجه عميق مسلمانان به آموزه هاى قرآنى، آنها را نصيحت مى كند كه با در اختيار داشتن چنين كتابى، بر خود ببالند و همگان در سايه آن، امت واحدى تشكيل دهند و همان گونه كه در ماه رمضان طبقات مختلف مردم، غنى و فقير با هم روزه مى گيرند و با هم افطار مى كنند و يك ديگر را به خوبى درك مى كنند، در لواى قرآن، عظمت و بزرگى خويش را دريابند و از تفرقه و اختلاف بپرهيزند. (ر.ك: مجله رسالة الاسلام، شماره 1، ص 250)
 
3. شيخ محمد عرفه از عالمان برجسته الازهر
1/3. جايگاه علمى
محمد عرفه در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد و والدينش به تربيت و تحصيل وى اهتمام داشتند. او با فراگيرى علم، به تدريج رشد كرد و به مقام شايسته اى رسيد. عرفه مدت زيادى از عمرش را صرف خدمت به فرهنگ دينى در دانشگاه الازهر نمود. از سال 1930 م. به عنوان استاد در بخش شريعت اسلامى در دانشكده شريعت انتخاب شد، سپس وكيل دانشكده شد و پس از به عضويت در آمدن در هيئت برجسته علما ـ كه براى نشر دعوت و تبليغات در راه خدا و سخت كوشى در راه تبليغ تشكيل شد ـ موفقيت خوبى داشت. وى سپس به عنوان استاد فلسفه در دانشكده زبان عربى انتخاب شد و پس از آن به عنوان استاد بلاغت در بخش تخصصى استادان همان دانشكده برگزيده شد و در سال 1946 مدير وعظ (تبليغ) شد و به مقام اول علمى رسيد و پس از آن مدير مجله ازهر و سپس استاد افتخارى در همه دانشكده هاى الازهر شد.
شيخ محمد عرفه داراى تأليفات و پژوهش هاى بسيار است كه از ميان آنها مى توان به عناوين زير اشاره كرد:
1ـ نقض مطاعن فى القرآن الكريم; 2ـ مؤلف فى تفسير آيات الاحكام; 3ـ السرّ فى انتشار الاسلام; 4ـ النحو و النحاة (اين كتاب سبب گرديد كه وى عضو «جماعة كبار العلما» درآيد); 5ـ مشكلة اللغة العربية. عرفه از جمله عالمان برجسته اى است كه الازهر به وجود آنها افتخار مى كند.
 
2/3. جايگاه تقريب
شيخ محمد عرفه در مورد «تقريب مذاهب اسلامى»، مباحث زيادى را در مجله «رسالة الاسلام» مطرح نموده است. در ذيل، به گوشه اى از اعتقادات وى اشاره مى شود:
«شكى نيست كه بزرگ ترين نعمتى كه خداوند به مسلمانان عطا فرموده، همبستگى و الفت و محبت است پس از آن كه جهالت و عداوت در ميانشان قبل از اسلام حاكم بود. چنان كه خداوند مى فرمايد: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً...; و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يك ديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او، برادر شديد...» (آل عمران / 103)
و نيز فرمود: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الأَْرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ; او همان كسى است كه تو را با يارى خود و مؤمنان، تقويت كرد و دل هاى آنها را با هم، الفت داد. اگر تمام آن چه را روى زمين است صرف مى كردى تا ميان دل هاى آنان الفت ايجاد كنى، نمى توانستى. ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد، او توانا و حكيم است» (انفال/62و63)
ترديدى نيست كه خداوند، اختلاف و تفرقه، درگيرى و كينه ميان مسلمانان را دوست ندارد: «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْء إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ; كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند و به دسته هاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطه اى با آنها ندارى! سر و كار آنها تنها با خداست، سپس خدا آنها را از آن چه انجام مى دادند، با خبر مى كند. (انعام/159).
و نيز خداوند تفرقه را محكوم نموده و درباره وعده عذاب داده است: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْض; بگو: او قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، يا به صورت دسته هاى پراكنده شما را با هم بياميزد; و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر يك از شما به وسيله ديگرى بچشاند». (انعام/65)
همه اين آيات از بديهيات اوليه است و از ضروريات مباحث دينى است كه همه در ظاهر آن را مى پذيرند، اما آيا واقعيت موجود در ميان مسلمانان نيز چنين است؟ مسلمانان به فرقه ها و گروه هاى مخالف و متضاد تقسيم شده اند و به دنبال آن كينه، دشمنى و حسد حاكم شده است. در ميان آنان گروهى به نام سنّى، شيعى، خارجى، معتزلى و... به وجود آمده اند; گروه هاى زيادى كه فقط خداوند تعداد آنها را مى داند. گويا اين گروه ها، مبادى دينى شان، آن چه پيش از اين گفتيم نيست بلكه اساس دين را بر تفرقه و اختلاف، نزاع و درگيرى قرار داده اند و گويا راه فرارى از اينها نيست!
بديهى است اصول اجتماعى همانند دوستى مسلمانان نسبت به يك ديگر و تعاون و همكارى آنها، اصولى نيست كه دين از روى تعبّد به آن دعوت كند بلكه اصولى است كه دين به خاطر مصلحت دنيايى مسلمانان آنان را به آن فرا مى خواند و بقاء و عزت مسلمانان به اين اصول اجتماعى بستگى دارد. هر گروه از مسلمانان به تنهايى ضعيف و ناچيزند اما با همكارى و تعاون با ديگر امت هاى مسلمان، قوت و شوكت مى يابند. چنان كه گفته اند: «ضعيفان يغلبان قوياً; دو نفر ضعيف اگر با هم باشند بر فرد قوى چيره مى شوند».
و نيز احكام اجتماعى حرام مانند دشمنى و تفرقه و تنازع كه دين آنها را نهى مى كند به اين خاطر است كه مسلمانان اين امور را از خودشان دور كنند. من احكامى قوى تر، مفيدتر و ثمربخش تر از محبت، تعاون و هميارى ميان مسلمانان نمى بينم، و نيز كارهاى مضرتر، درهم شكننده تر و نابود كننده تر از كينه، تفرقه و اختلاف براى مسلمانان سراغ ندارم; از طرفى، اصولى را كه مسلمانان كنار گذاشته اند، همانند اين اصول اجتماعى نديده ام. حتى دانشمندان اين اصول اجتماعى را در حاشيه كتاب ها قرار دادند و نتوانستند چراغ فروزان آن را روشن نگه دارند... .
پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) با تأكيد بر محبت و هم دلى مسلمانان، مسلمان را برادر مسلمان خوانده و مال و خون و جان و آبروى آنها را محترم شمرده و به كسى حق تعرض به آنها را نداده است.
اصول روابط اجتماعى اسلام بايد همانند شير در وجود بچه ها عجين شود و از مدارس ابتدايى همانند اركان پنج گانه اسلام آموزش داده شود تا مسلمان همواره دريابد كه «لا يؤمن احدكم حتى يحب لأخيه ما يجب لنفسه; كسى مؤمن نيست جز آن كه هر چه براى خودش دوست دارد براى برادر مسلمانش دوست داشته باشد».
 
3/3. نقش عالمان دين
آن چه كه بيان شد، بخشى از اهميت ضرورت وحدت، همكارى و تعاون مسلمانان با يك ديگر است كه از وظايف اساسى همه مسلمانان به شمار مى رود. در اين باره نبايد نقش عالمان دين و مسئوليت و رسالت آنان در جريان سازى وحدت يا تفرقه ناديده گرفته شود.
شيخ محمد عرفه با حساسيت زياد اين مطلب را پى گيرى كرده است. وى معتقد است: «علما و فرهيختگان هر فرقه، در گسترش اختلاف و تفرقه مسلمانان سهم داشته اند. گاهى از عالمان يك فرقه سخنانى نشر يافته كه منشأ بسيارى از اختلافات شده است. در مباحث علمى، به ويژه مسايل كلامى و عقيدتى و تفسيرى، براى رد آراى ديگران، از واژه هايى استفاده كرده اند كه هر كدام بذر كينه و دشمنى شده استو امت اسلامى را گرفتار كرده است، به گونه اى كه آثار آن هم چنان باقى است و تلاشى هم صورت نگرفته است تا عواقب وخيم آن را بزدايد.
با نگاه به تاريخ امت اسلامى، حتى در ميان پيروان مذاهب چهارگانه اهل سنت، مواردى از اختلاف مشاهده مى شود كه در امور جزئى و فقهى دامن گير آنها شده است و به دنبال آن، درگيرى شديد و حتى قتل يك ديگر، گزارش شده است. مثلا در تاريخ آمده است كه هرگاه مسلمان حنفى مذهب به منطقه حنبلى هاى گيلان وارد مى شد، وى را مى كشتند و مالش را به عنوان «فىء» و غنيمت گرفته شده از كفار قرار مى دادند. و نيز آورده اند كه در بعضى از مكان ها در منطقه ماوراء النهر از مناطق حنفى مذهب نشين، يك مسجد براى شافعى ها وجود داشته است كه وقتى حاكم شهر براى نماز صبح خارج مى شد و در مسير راه، آن مسجد را مى ديد، مى گفت: آيا وقت آن نرسيده كه اين كنيسه بسته شود! مدتى هم چنان بود تا اين كه روزى با گل و خشت درب آن مسجد را بستند و حاكم از اين كار شگفت زده شد!
و نيز بسيار معروف است كه مالكيه مى گويند: شافعى غلامِ مالك است، و شافعيه مى گويند: احمد بن حنبل غلام شافعى است، و حنابله مى گويند: شافعى غلام احمد بن حنبل است، و حنفيه مى گويند: شافعى غلام ابو حنيفه است، چون وى غلام محمد بن حسن بوده و محمد غلام ابو حنفيه بود (پس شافعى غلام ابو حنيفه است). و گفته اند: اگر شافعى از پيروان ابو حنيفه نبود، راضى نمى شديم كه با او به مخالفت برخيزيم.
و نيز يكى از عالمان حنفى مذهب كتابى در مناقب ابو حنيفه نوشت و افتخار كرد كه افرادى همانند ابو يوسف و محمد و ابن مبارك از پيروان وى اند و با انشاى شعر زير به بقيه مذاهب طعنه زد و خرده گرفت كه:
اولئك آبائى فجئنى بمثلهم *** إذا جمعتنا يا جرير المجامع
اين گونه امور مانند فخرفروشى هاى زمان جاهليت است. از سوى ديگر، شافعيه، طعنه مى زنند كه ابو حنيفه از موالى (و غير عرب است) و از امامان حديث نيست. و حنفيه در نسب شافعى طعنه مى زنند كه قريشى نيست و حديثى از او نقل نشده است، چون بخارى و مسلم در زمان وى بودند و وى را درك كردند، اما از او نقل روايت ندارند، با توجه به اين نكته كه اين دو نويسنده حديث، هيچ پيشواى حديث را نيافتند جز اين كه از وى روايت نقل كردند. مانند اين مسايل، نكات گوناگونى در ذمّ مذاهب از يك ديگر پخش شده است. حال كه كمى از سخنان فراوان در اين مورد ملاحظه گرديد، بنگريد كه وضعيت ساير مذاهب فقهى و كلامى چگونه است.
از اين روست كه مى گوييم مسئوليت عالمان بيش از گذشته است و بر متفكران جامعه اسلامى است كه با وحدت كلمه در فكر عزت و شوكت مسلمانان باشند كه خداى متعال موهبت طبيعى و نعمت هاى فراوان را در سرزمين آنان قرار داده است و آنان فقط با قدرت و نيرو مى توانند آن را حفظ كنند و اتحاد و يك پارچگى از مهم ترين عوامل قدرت است».
(ر.ك: مجله رسالة الاسلام، شماره 7، ص 29، 329; شماره 8، ص 43، 143، 370; شماره 9، ص 25، 247، 153; شماره 10، ص 251; شماره 11، ص 32، 141، 255 و شماره 28، ص 12، 135، 251).
 
منابع و مآخذ:
1ـ خبرنامه جامعه مدرسين حوزه علميه قم، شماره 933.
2ـ مجله رسالة الاسلام، شماره 1، 7، 8، 9، 10، 11 و 28.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:سيد هبة الدين شهرستانى و شيخ محمد عرفه , | 21:28 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=